بدر آئید رفیقان
برتولت برشت
سکه ای به یک سکه نمی ارزد
خانه ای که فرو می چکد از سقفش آب
وخود آن کاری را که یقین
می رود فردا زدست
به خطر اندازید
به خیابانها ریزید! بجنگید
نوبت صبر به سر آمده است!
بشتابید بیاری خود اکنون
که آن یاری ما هم هست
و بجان کوشید
تا یکی گردید
…
بدر آئید رفیقان
برتولت برشت
سکه ای به یک سکه نمی ارزد
خانه ای که فرو می چکد از سقفش آب
وخود آن کاری را که یقین
می رود فردا زدست
به خطر اندازید
به خیابانها ریزید! بجنگید!
نوبت صبر به سر آمده است!
بشتابید بیاری خود اکنون
که آن یاری ما هم هست
و بجان کوشید
تا یکی گردید
بدرآئید رفیقان
از سلاحهشان بیم مدارید
رو در روی پا فشارید!
مزد خود را بستانید
چون بدانید که چیزیتان نیست
که از دست رود
گزمه شان در خواهند ماند
به خیابان ریزید!بجنگید!
نوبت صبر بسر آمده است!
بشتابید بیار خود اکنون
که آن یاری ما هم هست
و به جان کوشید
تا یکی گردید!
دیدگاههای اخیر